ORIGINAL_ARTICLE
مشارکت سیاسی در نظمهای غیرمردمسالار (نظم ولایت، خلافت و سلطنت)
مشارکت سیاسی مردم در گونههای متفاوت از نظام سیاسی و متناسب با مبانی و ساختار آن نظام، رویکرد متفاوت یافته است. در حالی که در نظامهای مردمسالار، مردم، رکن اساسی در تعیین کارگزاران و تصمیمسازی شمرده میشوند، در نظامهای غیرمردمسالار نیز مردم از جایگاهی متناسب با ساختار آن نظام برخوردارند. برخلاف نظام ولایی که گستره مناسبی از جایگاه مردم و مشارکت سیاسیِ آنان را باور دارد، در نظام خلافت و سلطنت، نهتنها جایگاه مضیّقی برای مشارکت سیاسی مردم در نظر گرفته شده، بلکه نظام سیاسی به گونهای است که ظلم و نابرابری (تعدی به حقوق مردم) در ساختار آن به صورت نهادینه وجود دارد. این مقاله، ضمن تبیین و توصیف مؤلفههای سه گونه نظام سیاسی ولایت، خلافت و سلطنت، جایگاه مردم و ظرفیّتهای هرکدام از این نظامهای سیاسی را در خصوص مشارکت سیاسی مردم ـ بر اساس سیر تحوّل تاریخمدار شکل حکومت در تاریخ اسلام، یعنی نبوّت، ولایت، خلافت و سلطنت ـ مورد بررسی و مقایسه قرار میدهد؛ گرچه حداکثری یا حداقلی بودن مشارکت سیاسی، دلیلی بر مطلوبیّت گونه نظام سیاسی نیست و این قضیه ملاک ارزشیابی نظام سیاسی نخواهد بود، بلکه آنچه ملاک ارزیابی و مطلوبیّت نظام است، مبانی و هنجارهایی است که گونه متفاوت و متمایز مشارکت سیاسی بر آن مبتنی است.
https://psq.bou.ac.ir/article_66173_d25395c0827b36ba73ba9737f0bef949.pdf
2018-11-22
7
30
10.22081/psq.2018.66173
مشارکت سیاسی
مردمسالاری
نظام ولایت
نظام خلافت
نظام سلطنت
سیدسجاد
ایزدهی
sajjadizady@yahoo.com
1
دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تلاقی سه دانش سیاسی اسلامی و تحول نظریه ولایت فقیه
محوریت نظریه «ولایت فقیه» در انقلاب اسلامی، این موضوع را در منظر اندیشهورزیِ پژوهشگران مختلف قرار داده است. بسیاری از متفکران معاصر و غیرمسلمان با رویکردهای بروندینی به دنبال فهم موضوع برآمدهاند و تبیینهای اندیشمندان اسلامی هم عمدتاً بر پایه فقه سیاسی است؛ در حالی که به شهادت تاریخ اندیشه سیاسی، ولایت فقیه موضوع مطالعه و دغدغه بسیاری از متکلمان و فیلسوفان شیعی هم بوده است. فقیهان بزرگ گذشته ابتدا با تبیین جایگاه اعتقادی و کلامی ولایت فقیه به سراغ تبیینهای اجتهادی موضوع برآمدهاند. آنها با اثبات مشروعیت الهی آن به مثابه «فعل الله» که از قِبل امامان معصوم(ع) بیان شده بود، به سراغ حکم تکلیفی و فقهی آن رفتهاند. فلسفه سیاسی فارابی نمیتوانست در خصوص جایگاه رئیس سنت در استمرار مدینه فاضله نبوی و علوی بیطرف بماند. تلاقی استکمالی سه دانش بر موضوع واحد، رویکرد بدیعی است که نوشتار حاضر مدعی آن است.
https://psq.bou.ac.ir/article_66174_009898710a507ed0e6f12b6dcc36fc64.pdf
2018-11-22
31
50
10.22081/psq.2018.66174
ولایت فقیه
فقه سیاسی
فلسفه سیاسی
کلام سیاسی
دانش سیاسی
محسن
مهاجرنیا
mohajernia99@yahoo.com
1
دانشآموخته حوزه علمیه قم و استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
زایش ایده شهروندی در ایران معاصر از منظر فلسفه سیاسی
بحث در باب مبانی انگاره شهروندی در ایران معاصر، به یک معنا بحث در باب مبانی شکلگیری فکر تجدد در ایران معاصر است و بدین معنا پیروزی یا شکست این انگاره را باید در پرتوی پیروزی یا شکست فکر تجدد در ایران معاصر در نظر گرفت. قوام شهروندی جدید در غرب، بهنوعی به کوشش غالباً بلاغیِ حاملان فلسفه سیاسی جدید، در جا دادن برخی از مهمترین مفروضات مدرنیستی در باب انسان و نسبت او با طبیعت از یک سو و دولت از سوی دیگر در محور شبکه عقل سلیم غربی وابسته بود. از مهمترین این مفروضات از حیث بحث در باب شهروندی جدید، ایده «فرد صاحب حق بی قید و شرط در وضع طبیعی» بود؛ آن هم در معنایی که بر اساس آن، حق طبیعیِ فرد منفرد در وضع طبیعی، بر قانون ساماندهنده به وضع سیاسی تقدم پیدا میکرد. بدین ترتیب، مسئله اساسی ما، بررسی ناکامی قوام ایده شهروندی حول عنصر مدنی یا حقمحوری است که در غرب جدید با هابز بنیادگذاری شد. ما خواهیم کوشید این بررسی را نه از یک نظر تاریخی ـ اجتماعی یا حقوقی، بلکه از منظر بحث در فلسفه سیاسی مطرح سازیم. از این منظر، اصل «اِقناع» در کنار اصل «زور»، مختصات و مناسبات سیاسی را تعیین میکند. بنابراین، کوشش بلاغی این روشنفکران برای رقم زدن نسبتی قانعکننده میان ایده حق و ایده قانون، با توفیق چندانی همراه نشد. استدلال ما در این مقاله آن است که این عدم توفیق را بیش از آنکه بتوان به بدفهمی روشنفکران یادشده از مبانی تجدد مربوط دانست، باید در ضعف درونی رتوریک آنها جستوجو کرد. این ضعف، دو معضل اساسی را تقویت مینمود: نخست نقش کمرنگ ایده فرد صاحب «حق» و دوم، رادیکالیسم روسویی در قالب انقلابیگرایی غیرمدنی
https://psq.bou.ac.ir/article_66175_e7e8089980e2d98c25ccfa3ffc5dece5.pdf
2018-11-22
51
76
10.22081/psq.2018.66175
شهروندی
فرد صاحب حقّ
رتوریک
عقل سلیم
شروین
مقیمی زنجانی
s.moghimi@ihcs.ac.ir
1
استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
اختیارات ولی فقیه در نظر صاحب جواهر، امام خمینی و محقق خویی
بررسی گستره اختیارات و وظایف ولیفقیه، نقش مهمی در اعمال حاکمیت و اجرای سیاستهای اسلامی دارد. محقق خویی افزون بر پذیرش ولایت در حوزه افتاء و قضاء، امور حسبه به معنای مضیق آن را داخل در محدوده اختیارات ولیفقیه میداند و حسبه به معنای موسع که شامل ولایت سیاسی فقیه شود، در آرای ایشان مبهم به نظر میرسد. صاحب جواهر ولایت عامه فقیه و امام خمینی ولایت مطلقه، به معنای زعامت بر امور مسلمین و جامعه را قبول دارند. مدعای مقاله این است که فقها نوعی ولایت را برای فقیه پذیرفتهاند، اما از جهت ضیق و توسعه این ولایت، اختلافاتی در آرای آنها مشاهده میشود. این مقاله که با روش کتابخانهای و بهرهگیری و استناد به آثار فقهی صورت گرفته، اشتراکات و افتراقات اندیشه فقهای یادشده را درباره گستره وظایف و اختیارات ولیفقیه بررسی کرده، به این نتیجه رسیده است که عرصه آن محدود به افتاء و قضاء نیست و شامل ولایت سیاسی نیز میشود. تعارضی که میان دیدگاههای این سه اندیشمند در اثبات ولایت برای فقیهان دیده میشود، اختلافی بدوی و ظاهری است، نه حقیقی و غیرقابلجمع
https://psq.bou.ac.ir/article_66176_5a2871ac0a6735af52994cf498006173.pdf
2018-11-22
77
98
10.22081/psq.2018.66176
امام خمینی
محقق خویی
صاحب جواهر
اختیارات ولیفقیه
فقه سیاسی
سید سعید
امامی
ss_e56@yahoo.com
1
محقق، پژوهشکده مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی وابسته به پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
علل شکست اخوان المسلمین مصر پس از سرنگونی مبارک
جماعت اخوان المسلمین در دوره ژنرال حسنی مبارک، شیوه شرکت در انتخابات پارلمانی را مشی سیاسی خود قرار داد و با تأخیر بسیار به قیام مردم مصر علیه حسنی مبارک در ماههای اولیه سال 2011 پیوست. این جماعت پس از سرنگونی مبارک و پیروزی در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری، برنامهای مدوّن برای عبور از اقتدارگرایی و تثبیت مردمسالاری نداشت؛ در این میان، بسیاری از گروههای سیاسی دیگر نیز پس از مدتی با این جماعت اختلاف پیدا کردند و ارتش به گونهای فرصتطلبانه از این اختلافات سوءاستفاده کرد و با حمایت قوه قضاییه و الازهر، علیه محمد مرسی و در واقع علیه اخوان کودتا کرد. مقاله کنونی با روش توصیفی ـ تحلیلی به دنبال پاسخ این پرسش است که: علل شکست اخوان مصر پس از سرنگونی مبارک چه بود؟ و در همین چارچوب با استفاده از مناقشه ساختار ـ کارگزار این فرضیه را ارائه کرده است که مجموعهای از علل ساختاری و کنش نامناسب جماعت اخوان و گروههای سیاسی (با ترجیح نقش کنش) موجب شکست جماعت اخوان در حفظ قدرت پس از سرنگونی حسنی مبارک و ناکامی در تحقق مردمسالاری شد
https://psq.bou.ac.ir/article_66177_c7d63847c03f38e24ca6118f61f64e83.pdf
2018-11-22
99
126
10.22081/psq.2018.66177
مردمسالاری
اقتدارگرایی
ساختارگرایی
عاملیتگرایی
اخوان المسلمین
داوود
فیرحی
feirahi@gmail.com
1
استاد علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
AUTHOR
اکبر
عسکری صدر
askarisadr@gmail.com
2
دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه تهران
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
کنش سیاسی آیتالله خویی با حزب بعث در عراق
آیتالله خویی از مراجع تقلیدی است که دوران حیات او از جنبههای مختلف قابل بررسی است؛ از سویی، عمده حیات مرجعیت او در دوران حزب بعث سپری گردید که تجریه رویارویی یکی از مراجع جوان نجف (آیتالله سید محمدباقر صدر) با حزب بعث به شهادت ایشان انجامید و از سوی دیگر، نظامی دینی به دست یک مرجع تقلید در همسایگی عراق تأسیس شد که دوران حیات و تثبیت خود را طی میکرد. این شرایط در کنار جنگ بین دو کشور ایران و عراق، شرایط ویژهای را برای آیتالله خویی به وجود آورد. این شرایط از آیتالله خویی کارگزاری میسازد که کنش سیاسی او با ساختار (حزب بعث) مهم و برای فهم و تحلیل نهاد مرجعیت راهگشاست. ازاینرو دغدغه اصلی مقاله، تحلیل کنش سیاسی آیتالله خویی در دو دوره حسن البکر و صدام حسین برای فهم بهتر از مناسبات نهاد مرجعیت و سیاست در عراق است. دستآورد مهم مقاله را میتوان در این نکته دانست که با توجه به شرایط نابسامان اجتماعی و استبداد سیاسی، اولویت ایشان، حفظ حوزه علمیه و کیان تشیع در عراق و منطقه و نیز برقراری نسبتی با نظام انقلابی شیعی در ایران بود
https://psq.bou.ac.ir/article_66178_bbac0c7518110a4f8f48b7fc6587325b.pdf
2018-11-22
127
151
10.22081/psq.2018.66178
آیتالله خویی
حزب بعث
مرجعیت
سیاست
فقه شیعه
محمد جواد
خلیلی
mjkhalili.1@gmail.com
1
دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه یاسوج
AUTHOR
علی
باقری دولت آبادی
ab.dolatabadi@gmail.com
2
دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه یاسوج
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تأثیر سقوط اخلاقی نظام سرمایهداری بر تولید و گسترش خشونت در آمریکا
بحران اخلاقی نهفته در ماهیت نظام سرمایهداری غرب، امروزه پیامدهای ناگواری بر جهان تحمیل کرده است. یکی از مهمترین این پیامدها که امروزه جامعه بشری تحت تأثیر آموزههای غیرالهی و غیراخلاقی نظام سرمایهداری دچار آن شده، سیر صعودی گرایش به خشونت و افراطیگری در جهان است. اتهام خشونتگرایی و افراطیگری گرچه در حال حاضر با تبلیغات گسترده غرب متوجه جهان اسلام گردیده و به یکی از جلوههای اسلامهراسی در رسانههای غربی، بهویژه رسانههای مورد حمایت ایالات متحده آمریکا تبدیل شده است، اما بررسی دقیق این پدیده، محققان را به ماهیت خشونتطلبی و افراطیگری لیبرالیسم و نقش کلیدی آن در گسترش این معضل در جهان رهنمون میسازد. نگارنده با عدم پذیرش انتساب خشونتطلبی و افراطیگری به جریان اصیل اسلامی از طریق تحلیل محتوای اسناد و شواهد موجود، ریشه عوامل واقعی خشونت و افراطیگری را در جهان، در بحران اخلاقیِ نهفته در ماهیت نظام سرمایهداری و لیبرالیستی غرب جستوجو میکند.
https://psq.bou.ac.ir/article_66179_35dd957ce8ab3f1cbdda478d87b919f6.pdf
2018-11-22
151
178
10.22081/psq.2018.66179
اسلام
افراطیگری
بحران اخلاقی
خشونت
غرب
لیبرالیسم
محمد
ملک زاده
malekzadeh1350@gmail.com
1
استادیارپژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
AUTHOR