دانشگاه باقرالعلوم(ع) قم
علوم سیاسی
1735-0557
2645-5773
18
شماره 70 - تابستان 94
2016
04
20
نسبت حکمت متعالیه با فلسفه سیاسی اسلامی
7
22
FA
احمد
واعظی
استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع)
vaezi@bou.ac.ir
در برخی مکتوبات مربوط به اندیشه سیاسی اسلامی، به ویژه در مکتوبات حوزههای علمیه، شاهد تداول و رواج ترکیبهای «حکمت سیاسی متعالیه»، «سیاست متعالیه» و مانند آن هستیم که نمایانگر توجه به حکمت متعالیه و فلسفه صدرایی در فضای تفکر و دانش سیاسی است. نگارنده معتقد است برقراری نسبت میان حکمت متعالیه و عرصۀ سیاست، با برخی سوءتفسیرها همراه است. مقالۀ حاضر در گام نخست میکوشد تفسیر ناصواب از این ارتباط را با ذکر نمونههایی آشکار سازد و در گام دوم تقریرهایی از ظرفیت حکمت متعالیه برای ایفای نقش در حریم سیاست عرضه کند. در این نوشتار روشن میشود که، برخلاف تصور عدّهای، بین اصول فلسفی و رهاوردهای حکمت متعالیه در حکمت نظری و مباحث هستیشناختی و مباحث دانشی و فلسفیِ حوزۀ سیاست رابطۀ تولیدی و زایندگی وجود ندارد و نمیتوان از این رهاوردهای فلسفی نتایج سیاسی گرفت و فلسفه سیاسی اسلامی را تطبیق این اصول فلسفی بر مسائل سیاسی دانست.
فلسفه سیاسی اسلامی,حکمت متعالیه,حکمت عملی,حکمت نظری,سیاست متعالیه,حکمت سیاسی متعالیه
https://psq.bou.ac.ir/article_19247.html
https://psq.bou.ac.ir/article_19247_fe911ea7ac4f3fb01fb2ee9fb87c17da.pdf
دانشگاه باقرالعلوم(ع) قم
علوم سیاسی
1735-0557
2645-5773
18
شماره 70 - تابستان 94
2016
04
20
خردگرایی و امامت انتخابی در اندیشه سیاسی معتزله
23
54
FA
سیدعلی
میرموسوی
استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه مفید
mirmoosavi@gmail.com
از میان جریانهای فکری تمدن اسلامی، معتزلیان در خردگرایی بسی نامدارترند. بنیاد اندیشه معتزله، که به «اهل العدل و التوحید» نیز شناخته شدهاند، بر اعتبار عقل و تقدم آن بر نقل و سمع استوار است. تأکید معتزله بر جایگاه و نقش عقل و تقدم آن بر نقل، با دیدگاه آنان در مورد اختیار و آزادی انسان پیوندی نزدیک دارد. اندیشه اختیار به همراه اصل امربه معروف و نهی از منکر، دستاوردها و نتایج روشنی برای اندیشه سیاسی معتزله داشت که در چارچوب آموزه امامت انتخابی میتوان به آن پرداخت. این آموزه که در مرزبندی با شیعه و دیگر جریانهای فکری اهلسنت طرح شد، امامت را دارای سرشتی قراردادی با هدف تأمین مصالح دنیوی، معرفی میکند. هرچند معتزله نقش امت در انتخاب و برکناری امام و اعتراض و ایستادگی در برابر وی را شناسایی میکنند، در نهایت انتخاب امام را به افرادی میسپارد که شایستگی تشخیص امام را دارند؛ از این رو نظریه سیاسی معتزله بیشتر نخبهگرایانه است و از حاکمیت مردم در دموکراسی متفاوت به نظر میرسد. مقاله حاضر با نگاهی گذرا به شکلگیری معتزله و بنیادهای کلامی آن، اندیشه سیاسی آن را تحلیل و بررسی میکند.
معتزله,خردگرایی,امامت,خلافت,اختیار,انتخاب,اندیشه سیاسی
https://psq.bou.ac.ir/article_19423.html
https://psq.bou.ac.ir/article_19423_282f455f247832c1cf81a90cd10e288c.pdf
دانشگاه باقرالعلوم(ع) قم
علوم سیاسی
1735-0557
2645-5773
18
شماره 70 - تابستان 94
2016
04
20
اخلاق سیاسی در گفتمان انقلاب اسلامی
55
94
FA
محسن
مهاجرنیا
استادیار گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
mohajernia99@yahoo.com
شناسایی و تعریف اخلاق سیاسی در چهار مفهوم ـ ملکات باطنی سیاستمداران، قواعد و ضوابط شکل گرفته در حوزه سیاست، نظریههای سیاسی، و آنچه به مثابه علم اخلاق سیاسی تلقی میشود ـ با دو رویکرد نظری و کاربردی قابل فهم و تحقیق است. هر کدام از این دو رویکرد، در نسبتسنجی بین اخلاق و سیاست، در معرض چهار نظریه است: جدایی اخلاق از سیاست، دو سطحی بودن یا تبعیت آن دو از هم یا نظریه پیوند و یگانگی اخلاق و سیاست است. اگر به نظریه پیوند معتقد باشیم و بپذیریم که دانشی به نام اخلاق سیاسی وجود دارد، باید به سراغ اصول و قواعد آن و کارکردهای آن در جامعه مدنی برویم. تحقیق حاضر بر پایه پذیرش هویت معرفتی اخلاق سیاسی به قواعد و اصول و کارکردهای تهذیبی، ترفیعی، تنظیمی، تدبیری، تعلیمی، تثبیتی، ترمیمی، تأمینی و تحکیمی آن اشاره کرده است. ماهیت معنوی و اخلاقی انقلاب اسلامی و نقش آن در احیاء اخلاق سیاسی، بر مبنای این رویکرد، قابل توضیح است.
اخلاق سیاسی,نسبت بین اخلاق و سیاست,اخلاق,سیاست,کارکردهای اخلاق سیاسی
https://psq.bou.ac.ir/article_19425.html
https://psq.bou.ac.ir/article_19425_bb3a974137fdc68e866353a8a2f0c17f.pdf
دانشگاه باقرالعلوم(ع) قم
علوم سیاسی
1735-0557
2645-5773
18
شماره 70 - تابستان 94
2016
04
20
اثبات ولایت مطلقه فقیه از طریق برهان خلف و مستقیم
95
114
FA
محمدرضا
شایق
استادیار دانشگاه یزد
در عصر غیبت میتوان از طریق برهان خلف نیز مشروعیت ولایت فقیه را اثبات کرد. با فرض خلف، یعنی فرض نفی حاکمیت فقیه در عصر غیبت، وضع از سه فرض خارج نیست: 1) حاکمیت طاغوت؛ بنابر نص کرایم قرآن و روایات، این فرض شرعاً ممتنع است. 2) عدم وجود حاکم: این فرض عادتاً ناممکن است و اگر ایجاد شود مستلزم اخلال نظام نوعی است. همچنین شرعاً جایز نیست. 3) حاکمیتی بین حق و باطل: این فرض محال است؛ زیرا اموری که به حق و باطل وصف شوند یا حقاند یا باطل و آنچه حق نباشد قطعاً باطل است؛ چراکه قرآن کریم فرموده فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ ؛ واسطهای بین حق و باطل وجود ندارد. بنابراین با ممتنع بودن هر سه فرض، هیچ راهی جز پذیرش حاکمیت فقیه وجود ندارد. اقامه برهان مستقیم برای اثبات ولایت فقیه سه مقدمه دارد: 1) تعطیل حدود الاهی در عصر غیبت با وجود امکان اقامه آن جایز نیست؛ 2) مجری این احکام باید احکام را بداند (فقیه باشد)؛ 3. مجری برای اجرا باید حق تصرف در اموال و نفوس داشته باشد (ولایت). مجموع این مقدمات وجود ولایت فقیه را واجب میکند.
ولایت,حاکمیت,فقیه,طاغوت,ولایت فقیه
https://psq.bou.ac.ir/article_19427.html
https://psq.bou.ac.ir/article_19427_d119332ad12660b3d6f0ea70df202e63.pdf
دانشگاه باقرالعلوم(ع) قم
علوم سیاسی
1735-0557
2645-5773
18
شماره 70 - تابستان 94
2016
04
20
امام خمینی و نگرش حکومتی به فقه
115
136
FA
سید سجاد
ایزدهی
دانشیار گروه علم سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
sm.mirmomodares@yahoo.com
نگرش تاریخی از فقه شیعه عمدتاً به اقتضای شرایط زمانه، رویکردی فردی یافته و رفع نیازهای مؤمنان و تدبیر امور زندگی مؤمنانه افراد را مد نظر قرار داده است. برخلاف نگرش تاریخی، فقه شیعه ظرفیتی گسترده دارد که میتواند همه شئون زندگی افراد، از نیازهای فردی گرفته تا نیازهای اجتماعی و حکومتی را اداره کند. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و امکان تحقق حداکثری ظرفیتهای فقه شیعه، امام خمینی ضمن بازخوانی فقه شیعه، قرائتی حکومتمدار از آن ارائه کرده که بر نگرشی حکومتمحور مبتنی است. ایشان اجتهاد را در راستای اداره مطلوب جامعهای وسیع در قالب حکومت به کار گرفته و رفع نیازمندیهای فردی، اجتماعی و حکومتی جامعه را مد نظر قرار داده است. این نگرش فقهی، ویژگیها و اقتضائات خاصی دارد که میتواند تدبیر مطلوب جامعه را برعهده گرفته، کارآمدی آن را تضمین کند.
فقه فردی,فقه سیاسی,فقه حکومتی,امام خمینی
https://psq.bou.ac.ir/article_19428.html
https://psq.bou.ac.ir/article_19428_a07353f6f3494b75ca27271a654e3cd7.pdf
دانشگاه باقرالعلوم(ع) قم
علوم سیاسی
1735-0557
2645-5773
18
شماره 70 - تابستان 94
2016
04
20
جمهوری به مثابه سکولاریسم؛ بررسی چرایی مخالفت روحانیت با جمهوری از مشروطه تا انقلاب اسلامی
137
167
FA
سید محمد علی
حسینی زاده
استادیار دانشکده علوم سیاسی و اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی
hosainizadah@gmail.com
رضا شفیعی
اردستانی
کارشناسی ارشد علوم سیاسی و روابط بین الملل
این مقاله در پی پاسخ به این سؤال است که چرا روحانیت علیرغم همراهی با جنبشهای مردمی، به ویژه مشروطه، از پذیرش جمهوری و همراهی با آن سرباز میزده و با آن ابراز مخالفت میکرده است؟ در پاسخ به این پرسش، این مقاله با رهیافتی تاریخی خواهان رسیدن به این نتیجه است که جامعه ایران، از جمله روحانیون، با توجه به تجربههای حاصله از جمهوری انقلابی فرانسه، جمهوری آتاتورک و نهایتاً جمهوری مورد نظر مارکسیستها و تودهایها، تصوری سکولار و ضد دین از جمهوری داشت و آن را در تقابل با دین و مشروعیت دینی میدید. بنا بر همین تصور، جامعه ایران برای حفظ تشیع، سلطنتی که مشروعیت خود را وابسته به اسلام میدید، را بر جمهوری سکولار و ضد دین ترجیح میداد. این نگرانی تا زمان طرح مفهوم جمهوری اسلامی توسط حضرت امام خمینی، که محصول بازسازی مفهوم جمهوری غربی بر اساس مبانی اسلام شیعی بود، ادامه داشته است.
جمهوری,سکولاریسم,روحانیت,مشروطیت,سلطنت
https://psq.bou.ac.ir/article_19429.html
https://psq.bou.ac.ir/article_19429_66f69d4b63adb2620325298d09c88377.pdf