نظریه گفتمان به [بررسى] نقش اَعمال و عقاید اجتماعى معنادار در زندگى سیاسى مىپردازد. این نظریه روشى را که نظامهاى معنایى (گفتمانها) طرز آگاهى یافتن مردم از نقشهایشان در جامعه را شکل مىدهند بررسى مىکند و به تجزیه و تحلیل شیوه تأثیرگذارى این نظامهاى معنایى یا گفتمانها بر فعالیتهاى سیاسى مىپردازد. گفتمانها را نباید ایدئولوژى، به مفهوم سنتى و محدود آن (یعنى مجموعه عقایدى که به وسیله آن عاملان اجتماعى، اعمال اجتماعى سازمان یافتهشان را توجیه و تشریح مىکنند) پنداشت. مفهوم گفتمان در برگیرنده همه انواع اعمال سیاسى و اجتماعى است ؛ از جمله نهادها و سازمانها.
نظریه گفتمان از علوم تعبیرى اى همچون هرمنوتیک، پدیدارشناسى، ساختگرایى و شالوده شکنى الهام مىگیرد (ر.ک: دالمیر(1) و مک کارتى(2)، 1977). این علوم یا به تفسیر متون فلسفى و ادبى مىپردازند و یا به تحلیل شیوهاى که به واسطه آن، اشیاء و تجربیات معنایشان را کسب مىکنند. با قرار گرفتن در این شیوه تفکر، رویکرد گفتمان شباهتهایى با روش تفهّم یا وِرشتِهِن(3) ماکس وبر پیدا مىکند. در این روششناسى، محقق علوم اجتماعى سعى مىکند تا خود را به جاى عاملى که در جامعه عمل مىکند تصور کرده، بدین طریق اعمال اجتماعى را درک نماید. تفاوت در این است که تجزیه و تحلیل کننده گفتمان راههایى را مىآزماید که به واسطه آنها ساختهاى معنایى شکلهاى خاص عمل را ممکن مىکنند. براى انجام چنین کارى او سعى مىکند بفهمد که چگونه گفتمانهایى که به فعالیتهاى عاملان اجتماعى شکل مىدهند تولید مىشوند، کار مىکنند و تغییر پیدا مىکنند. در تلاش براى فهم این موارد تحقیق، تحلیل کننده گفتمان اولویت را به مفاهیم سیاسىاى همچون غیریت سازى(4)، عاملیت(5)، قدرت و سلطه(6) مىدهد.
این مقاله شامل چهار بخش است: بخش اول به پیشینه بسط و توسعه نظریه گفتمان اختصاص دارد؛ بخش دوم بعضى از ویژگىهاى اصلى این رویکرد را با جزئیات بیشتر ارائه مىکند؛ بخش سوم نشان مىدهد که چگونه نظریه گفتمان با توجه به مورد تاچرگرایى بر مشکلات تجربى فایق مىآید؛ و بخش آخر نقدهاى اصلى این رویکرد را ارزیابى مىکند.