Research Institute Of IMAM KHOMEINI And Islamic Revolution
10.22081/psq.2025.71464.2968
Abstract
اعتراض سیاسی به عنوان یکی از مهمترین پدیدههای اجتماعی و سیاسی در طول تاریخ همواره مورد توجه پژوهشگران علوم اجتماعی بوده است. در حالی که در گذشته، حکومتها تلاش داشتند اعتراضات را صرفاً از طریق سرکوب مهار کنند، امروزه با تغییر ساختارهای سیاسی و ظهور رسانههای نوین، الگوهای بسیج و کنش اعتراضی دگرگون شدهاند. در این میان، نقش شبکههای اجتماعی به عنوان عاملی جدید در تسهیل، سازماندهی و گسترش اعتراضهای سیاسی بهشدت مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به اینکه شبکههای اجتماعی امکاناتی مانند افزایش آگاهی، سازماندهی سریع، بسیج منابع، و تسهیل ارتباطات بین معترضان را فراهم میکنند، این مطالعه تلاش دارد ارتباط میان مصرف شبکههای اجتماعی و کنش اعتراضی سیاسی را در قالب یک مدل مفهومی نظری بررسی کند. چارچوب نظری این مقاله بر مبنای ترکیب چندین نظریه کلیدی در جامعهشناسی سیاسی و جنبشهای اجتماعی تدوین شده است. نظریههای محرومیت نسبی، بسیج منابع، ساختار فرصت سیاسی، قالببندی رسانهای، انگیزههای احساسی و رضایتمندی سیاسی به عنوان چارچوبهای تحلیلی اصلی این مطالعه انتخاب شدهاند. این نظریهها نشان میدهند که شبکههای اجتماعی چگونه با ایجاد فضای مقایسه اجتماعی، افزایش آگاهی، برساختن فرصتهای سیاسی، تقویت هویت جمعی، بسیج منابع و شکلدهی ادراک عمومی از مشروعیت یا ناکارآمدی حکومت، زمینه را برای بروز اعتراضهای سیاسی در دو سطح فضای مجازی و فضای واقعی فراهم میکنند. مدل مفهومی این پژوهش بر اساس چندین متغیر کلیدی طراحی شده است. متغیر مستقل پژوهش، میزان مصرف شبکههای اجتماعی است که میتواند از طریق چندین متغیر میانجی مانند محرومیت نسبی، ادراک فرصت سیاسی، احساس بیعدالتی، خشم، ناامیدی و کاهش رضایتمندی سیاسی بر متغیر وابسته یعنی کنش اعتراضی (در فضای مجازی و واقعی) اثر بگذارد. مرور پیشینه پژوهش و ادبیات نظری نشان میدهد که رابطه مثبت و معناداری میان استفاده از شبکههای اجتماعی و افزایش احتمال مشارکت در اعتراضهای سیاسی وجود دارد. همچنین، تحلیل نظری نشان میدهد که شبکههای اجتماعی نه تنها بستری برای بسیج معترضان هستند، بلکه میتوانند درک عمومی از فرصتهای سیاسی و امکان موفقیت جنبشها را تغییر دهند. این پژوهش با بهرهگیری از روش تحلیل مفهومی و مطالعه اسنادی، تلاش دارد مدلی نظری برای تبیین رابطه میان مصرف شبکههای اجتماعی و کنش اعتراضی ارائه کند. در پایان، این مقاله ضمن ارائه چندین پیشنهاد برای پژوهشهای تجربی آینده، بر اهمیت بررسی این مدل مفهومی در بسترهای سیاسی و اجتماعی مختلف، بهویژه در ایران، تأکید میکند.
eskanfari, M. (2025). "A Conceptual Analysis of the Relationship Between Social Media Consumption and Protest Action: A Theoretical Framework". Political Science, 28(1), 152-129. doi: 10.22081/psq.2025.71464.2968
MLA
eskanfari, M. . ""A Conceptual Analysis of the Relationship Between Social Media Consumption and Protest Action: A Theoretical Framework"", Political Science, 28, 1, 2025, 152-129. doi: 10.22081/psq.2025.71464.2968
HARVARD
eskanfari, M. (2025). '"A Conceptual Analysis of the Relationship Between Social Media Consumption and Protest Action: A Theoretical Framework"', Political Science, 28(1), pp. 152-129. doi: 10.22081/psq.2025.71464.2968
CHICAGO
M. eskanfari, ""A Conceptual Analysis of the Relationship Between Social Media Consumption and Protest Action: A Theoretical Framework"," Political Science, 28 1 (2025): 152-129, doi: 10.22081/psq.2025.71464.2968
VANCOUVER
eskanfari, M. "A Conceptual Analysis of the Relationship Between Social Media Consumption and Protest Action: A Theoretical Framework". Political Science, 2025; 28(1): 152-129. doi: 10.22081/psq.2025.71464.2968