«سیاست» از هر چشم اندازى که تعریف شود؛ خواه بعنوان شاخهاى از «دانش»، یا بمثابه منظومهاى از «عمل»، وجود تمدّنى و نسبى آن را نمىتوان نادیده گرفت. «علم سیاست» بخشى از حکمت عملى و از اجزاى رئیسه عقل عملى است، و از آن روى که «عمل»، از بنیاد، پدیدارى فرهنگى است و به اعتبار زمان و مکان، مبانى، محدودیتها و جلوههاى متمایز دارد، هرگز نمىتوان از دانش سیاسى جهان شمول سخن گفت و براى حلّ «مسائل امروز» صرفاً چشم به آثار قدما یا در تکاپوى تقلید از بیگانه بود. علم سیاست، یعنى علمى که به توسط آن کیفیت عمل سیاسى آموخته مىشود نیز، نوعى عمل است. و چون عمل سیاسى سرشت تاریخى و تمدنى دارد، پرسشهاى دانش سیاسى نمىتواند در گسست از دوران تاریخى و بستر تمدّنى یک جامعه طرح شود و اگر چنین باشد، به علم سیاست غیر سیاسى و حکمتى فرا تاریخى بدل شده، و اندوخته و انبانى بلاثمر مىشود.