پیش از آنکه روش و رویکرد خودم را براى درک این مقوله و ابعاد مختلف آن ارائه دهم و در این باب که این چرخش اخلاقى چه معنایى دارد و پیامدها و تبعاتش براى حوزههاى معرفتى و از جمله علوم اجتماعى چیست، به بحث بپردازم، لازم است متذکر شوم که چرخش اخلاقى چیزى فراتر از تطور و تحول در حوزه معرفت و علوم اجتماعى است؛ یعنى صرفاً ناظر به یک تحول روش شناسانه و معرفت شناسانه در حوزههاى معرفت نیست.)
چرخش به سوى مقولههاى اخلاقى یا توجه به اخلاق و ارزشها به طور کلى یکى از این طریق ابعاد چرخش اخلاقى را مشخص مىکند؛ یعنى این چرخش هم شامل چرخشهاى صورى و هم شامل چرخشهاى محتوایى و اخلاقى است. اخیراً مقالهاى را در باب چرخش اخلاقى در اقتصاد مىخواندم، تمرکز و توجه نویسنده مقاله نیز همین بود؛ یعنى جنبه معرفت شناسانه وروش شناسانه نداشت و بحث او این نبود که به لحاظ روشى اهتمام و توجه به اخلاق و اخلاقیات چه تبعاتى دارد و چه روششناسى اقتصادى جدیدى براى ما ایجاد مىکند، بلکه مسئله اصلى در این زمینه توجه و حساسیتى بود که اهل اقتصاد و اهل تجارت در اعمالشان به اخلاقیات نشان مىدهند.