گاه، جنگ و جهاد به آتشبس منجر مىشود که از آن در فقه به مهادنه و هدنه تعبیر مىشود. این لغت در اصل به معناى سکون است و اصطلاحاً براى بیان صلح موقت میان مسلمانان و گروهى از کافران حربى به کار مىرود. لذا بر آن، موادعه و معاهده که گویاى حالت ناپایدار است، اطلاق مىشود.
شیخ طوسى در مبسوط مىگوید: «هدنه و مهادنه به یک معنا عبارت است از کنار گذاشتن جنگ و رها کردن نبرد تا مدتى». علامه حلى نیز در تذکره مىگوید: «مهادنه، موادعه و معاهده واژههایى مترادف و عبارت است از کنار گذاشتن جنگ و رها کردن نبرد تا مدتى». ایشان همین مطلب را در منتهى و نزدیک به آن را در تحریر و قواعد ذکر مىکند.
بنابراین حالت ناپایدارى و گذرا بودن در معنا و تعریف هدنه اخذ شده است. لذا عدهاى یکى از تفاوتهاى هدنه را با عقد جزیه، همین نکته دانستهاند، همچنین تفاوتهاى دیگرى ذکر کردهاند که براى تفصیل مطلب به قواعد علامه و پارهاى دیگر از کتابهاى ایشان و دیگران رجوع کنید. لیکن حق آن است که آن چه را به عنوان فارق میان آن دو آوردهاند، فارق اصلى به شمار نمىرود، بلکه از عوارض و علامتهاى هدنه است. تفاوت ماهوى و جوهرى میان آن دو این است که در عقد جزیه، یک طرف عقد دشمنان شکست خوردهاى هستند که مسلمانان بر آن پیروز شده، زمینهایشان را گشوده و دولتشان را ساقط کردهاند و در این حالت به جاى مالیاتى که از دیگر مسلمانان اخذ مىشود، از آنان جزیه گرفته مىشود. بنابراین آنان شهروندان دولت اسلامى، اما با حفظ دین خود هستند.