آنگونه که از آثار علامه طباطبایى مشهود است، وى دو مشکل اساسى را در جامعه ایرانى روزگار خویش در رأس دیگر مسائل مىدید. اولین مشکل این بود که حکومتهاى موجود در تاریخ این مرزوبوم از این که دین، مباحث اجتماعى و سیاسى را در بین مردم مطرح کند پرهیز داشته به هر طریق ممکن با این کار مقابله مىکردهاند. مسأله دوم اینکه جامعه آن روز، جامعهاى غربزده و مقلد غرب بوده است. علامه این دو مسأله را بهروشنى و به صراحت در عبارات زیر بیان مىکنند:
«ما شرقى هستیم و تا آنجا که از تاریخ نیاکان و پیشینیان خود به یاد داریم و شاید به هزارها سال سر زند، محیطهاى اجتماعى گذشته که بر ما حکومت کرده، هرگز به ما آزادى فکرى و خاصه در مسائل علمى مربوط به اجتماع نداده روزنه کوچکى هم که در مدت بسیار کمى در صدر اسلام به دست شارع اسلام بر روى ما باز شده و مانند سپیده صبح به دنبال خود روز روشنى را نوید مىداد، در علامه طباطبایى(ره) دو مشکل اساسى را در جامعه ایرانى روزگار خویش در رأس دیگر مسائل مىدید. اولین مشکل این بود که حکومتهاى موجود در تاریخ این مرزوبوم از اینکه دین مباحث اجتماعى و سیاسى را در بین مردم مطرح کند پرهیز داشته و به هر طریق ممکن با این کار مقابله مىکردهاند. مسأله دوم اینکه جامعه آن روز، جامعهاى غربزده و مقلد غرب بوده است.
اثر حوادث تاریک و توفانهاى طبیعى و مصنوعى که به دست یک عده خودخواه و سودپرست بهوجود آمد، دوباره پشت پرده تاریکى رفت و باز ما ماندیم و اسارت و بردگى، ما ماندیم و تازیانه و دم شمشیر و چوبه دار و گوشه زندانهاى تاریک و شکنجههاى جهنمى و محیطهاى مرگبار، ما ماندیم و وظیفه باستانى «بله بله»، «لبیک» و «سعدیک»...آنکه بسیار زرنگ بود همین اندازه مىتوانست مقدسات مذهبى خود را دست نخورده نگه داشته بایگانى کند و اتفاقا حکومتهاى وقت و سایر گردانندگان اجتماع براى جلوگیرى از بحث آزاد از این رویه استقبال مىکردند.
هفتصد سال بود که کتب ریاضى خواجه نصیرالدین طوسى و خدمات فرهنگى وى نصب العین ما بود و خبرى نبود. ولى پیرو یادبودهایى که اروپاییان از دانشمندان خود نمودند، ما نیز براى آن، هزاره و براى این هفتصدمین سال گرفتیم. متجاوز از سه قرن بود که مکتب فلسفى صدرالمتألهین در ایران دایر بود و نظریههاى فلسفى او مورد إفاده و استفاده بود و از یک طرف سالهاست که دانشگاه تهران تأسیس شده و با تشریفات خیره کننده به تدریس فلسفه مىپردازد ولى وقتى چند سال پیش یک نفر از مستشرقین در دانشگاه، از کنفرانس ملاصدرا تمجید کرده و از مکتب فلسفى او تقدیر نمود غوغاى بىسابقهاى در دانشگاه در خصوص شخصیت او و مکتب فلسفى وى بهراه افتاد. اینها از نظایر آن، نمونههایى است که بهخوبى موقعیت اجتماعى جهانى و هویت شخصیت فکرى ما را روشن ساخته نشان مىدهد که شخصیت فکرى ما طفیلى دیگران مىباشد و آنچه از ثروت فکرى، از دزد جا مانده نصیب رمال گردیده است.
... در این چند سال اخیر، یعنى پس از جنگ جهانى دوم، دانشمندان غرب با حرارت خاصى به بحث و کنجکاوى در ادیان و مذاهب پرداخته محصول بررسیهاى خود را همه روز منتشر مىسازند و البته ما نیز به موجب حس تقلید و تبعیت ـ که گفته شد ـ کم و بیش در همان خط سیر افتاده یک رشته پرسشهاى مربوط به دین مقدس اسلام را مورد بحث و گفتگو قرار مىدهیم.»(1)
با توجه به دو قسمت ذکر شده مشخص مىشود که علامه طباطبایى به دنبال آزادى فکرى، خاصه در مسائل علمى مربوط به اجتماع و حکومت و بهوجود آمدن وضعیتى مشابه آنچه در صدر اسلام وجود داشت، بوده است. اکنون جا دارد تا وارد نظریه علامه و به عبارت دیگر راه حل وى شویم و براى روشن شدن مطلب در ابتدا روش وى را مورد بحث قرار مىدهیم.