از فضیلت سیاسی تا زوال حکومت: تحلیل کارکردی اخلاق در الگوی کشورداری فردوسی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، ایران.

2 گروه علوم سیاسی، دانشگاه باقرالعلوم، قم، ایران

10.22081/psq.2025.71925.3001

چکیده

شاهنامه، اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی، صرفاً یک اثر حماسی ملی یا روایتی از تاریخ اساطیری ایران نیست؛ بلکه گنجینه‌ای غنی از فرهنگ، تاریخ و به‌ویژه اندیشه‌های سیاسی و اخلاقی ایران باستان است که کارکردهای عمیق دینی، اخلاقی و اجتماعی را در خود نهفته دارد. در سنت فکری ایرانی- اسلامی، سیاست همواره با ارزش‌های اخلاقی پیوندی عمیق داشته است و شاهنامه فردوسی گواهی روشن بر این مدعاست؛ با این حال بسیاری از پژوهش‌ها، اندیشۀ فردوسی را تنها از منظر نظریه‌پردازی اخلاقی یا بیان ادبی فضیلت‌ها و رذیلت‌ها بررسی کرده‌اند؛ از‌این‌رو این مسئله مطرح شده است که آیا فردوسی در شاهنامه صرفاً به تبیین نظری ارزش‌های اخلاقی برای حاکمان پرداخته است یا اینکه فراتر از آن، در پی ارائه یک الگوی عملی و قابل اجرا برای تحقّق این ارزش‌ها در عرصۀ حکمرانی هم بوده است؟ به بیان دیگر، شاهنامه چگونه می‌تواند به‌مثابۀ یک آیین‌نامه عملی برای حکمرانی اخلاق‌مدار نگریسته شود؟ در این راستا، پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و با اتکا به متن شاهنامه، به واکاوی پیوند اخلاق و سیاست در اندیشۀ سیاسی فردوسی می‌پردازد و در پی پاسخ به این پرسش‌هاست که فردوسی چه دغدغه‌هایی را در خصوص نصیحت شاهان مطرح می‌کند و چه ویژگی‌های اخلاقی‌ای را برای یک حکمران خردمند بر می‌شمارد؟ همچنین این الگوهای عملی چگونه با مفهوم کلیدی «فره ایزدی» پیوند می‌خورند و چه نتایج سیاسی و اخلاقی از این پیوند استنتاج می‌شود؟ فرضیۀ اصلی پژوهش این است که فردوسی با ارائه الگوهای عملی اخلاقی و پیوند‌دادن آنها با سیاست، مشروعیت و ثبات سیاسی را برای حکمرانی مطلوب ضروری می‌داند و انحراف از این مسیر اخلاقی را عامل زوال «فره ایزدی» و سقوط حکومت معرفی می‌کند. یافته‌ها نشان می‌دهد که فردوسی، سیاست و حکمرانی را از اخلاق جدایی‌ناپذیر می‌انگارد. او دین را نه‌تنها راهنمای اخلاقی حاکمان، بلکه اساس مشروعیت و پایداری حکومت می‌داند و با تأکید بر مفهوم «فره ایزدی» نشان می‌دهد که این مشروعیت، بی‌‌قید و شرط نیست و با دین‌داری، خردورزی و عدالت‌گستری پادشاه پیوندی ناگسستنی دارد. انحراف از این مسیر، به معنای از‌دست‌دادن تأیید الهی و در‌نتیجه تزلزل پایه‌های حکومت است. این مقاله با تحلیل روایات اسطوره‌ای، حماسه‌های پهلوانی و اندرزهای پادشاهان، الگوهای عملی فضایل اخلاقی را استخراج می‌کند. «دادگری» و «عدالت‌گستری» نه یک فضیلت صرف، بلکه یک ضرورت سیاسی و شرط بقای حکومت است که مقام شاه را نزد مردم اعتلا می‌بخشد و پایه‌های حکومتش را مستحکم می‌سازد. در مقابل، بی‌دادگری به زوال و نابودی قدرت می‌انجامد؛ چنان‌که در سرنوشت ضحاک ماردوش به تصویر کشیده شده است. «خردورزی» نیز به عنوان ابزار اصلی کشورداری، شامل دوراندیشی، مشورت‌خواهی و مدیریت بحران، ضامن ثبات و مشروعیت سیاسی است و تقابل آن با «هوای نفس»، پیامدهای ویرانگر بی‌خردی در حکمرانی را آشکار می‌سازد؛ افزون بر این فضیلت‌های دیگری همچون «مراعات زیردستان و تهیدستان»، «بذل و بخشش (داد و دهش)»، «وفای به عهد» و «راستی و صداقت» هر یک کارکردهای سیاسی مشخصی دارند. مردم‌داری، مشروعیت مردمی را تقویت می‌کند. وفای به عهد، ابزار دیپلماسی و پیشگیری از جنگ است و راستی و صداقت، سرمایۀ اجتماعی و پایۀ اعتماد عمومی به حکومت را شکل می‌دهد. فردوسی با به تصویر‌کشیدن سرنوشت شوم پادشاهان ستمگر، بی‌خرد و پیمان‌شکن، نشان می‌دهد که این بی‌اخلاقی‌های سیاسی به طور مستقیم به از‌دست‌رفتن «فره ایزدی»، زوال مشروعیت، نارضایتی و شورش مردمی و در‌نهایت فروپاشی دولت منجر می‌گردد؛ بنابراین فردوسی نه‌تنها یک نظریه‌پرداز اخلاق، بلکه یک معلم سیاست است که با ارائه یک آیین‌نامه عملی، ارزش‌های اخلاقی را به‌مثابۀ اصول بنیادین کشورداری و شرط لازم برای کسب و حفظ مشروعیت، ثبات و پایداری حکومت معرفی می‌کند.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

From Political Virtue to the Decline of Government: A Functional Analysis of Ethics in Ferdowsi’s Governance Model

نویسندگان [English]

  • Mahmod FalIah 1
  • Hassan Amanzadeh 2
1 Islamic Sciences and Culture Academy, Qom, Iran
2 Political Science, Baqir al-Olum University, Qom, Iran
چکیده [English]

The Shahnameh, the work of Abu al-Qasim Ferdowsi, is not merely a national epic or a narrative of Iran's mythological history; it is a rich repository of the culture, history, and especially the political and ethical thoughts of ancient Iran, which contains profound religious, moral, and social functions. In the Iranian-Islamic intellectual tradition, politics has always been deeply connected with ethical values, and Ferdowsi's Shahnameh is a clear testament to this claim. However, many studies have examined Ferdowsi’s thought solely from the perspective of ethical theorization or the literary expression of virtues and vices. Therefore, the question arises: Did Ferdowsi in the Shahnameh merely outline the theoretical value of ethics for rulers, or did he go further, seeking to provide a practical and executable model for the realization of these values in governance? In other words, how can the Shahnameh be seen as a practical guide for ethical governance? In this regard, this research, using a descriptive-analytical method and relying on the text of the Shahnameh, investigates the connection between ethics and politics in Ferdowsi's political thought. It aims to answer the following questions: What concerns does Ferdowsi raise in advising kings, and what ethical qualities does he enumerate for a wise ruler? Furthermore, how are these practical models connected to the key concept of "divine glory" (Khvarenah), and what political and ethical consequences can be derived from this connection? The main hypothesis of the research is that Ferdowsi, by providing practical ethical models and linking them to politics, considers legitimacy and political stability essential for ideal governance, and he identifies deviation from this ethical path as the cause of the decline of divine glory (Khvarenah) and the fall of a government. The findings show that Ferdowsi views politics and governance as inseparable from ethics. He regards religion not only
as a moral guide for rulers but also as the foundation of the legitimacy and sustainability
of government. By emphasizing the concept of Khvarenah, he demonstrates that this legitimacy is not unconditional and is inextricably linked to the piety, wisdom, and justice of the king. Deviation from this path, he suggests, means losing divine approval and, consequently, the destabilization of the government’s foundations.
This article, through the analysis of mythological narratives, heroic epics, and the advice given by kings, extracts practical models of ethical virtues. "Justice" and "dissemination of justice" are not merely virtues but political necessities and conditions for the survival of a government. They elevate the king’s position in the eyes of the people and strengthen the foundations of his rule. In contrast, injustice leads to the decay and destruction of power, as depicted in the fate of Zahhak the accursed. "Wisdom" is also viewed as the primary tool of statecraft, encompassing foresight, seeking counsel, and crisis management, ensuring political stability and legitimacy. Its conflict with "desire" reveals the destructive consequences of folly in governance. Additionally, other virtues such as "caring for subordinates and the poor," "generosity (giving and charity)," "keeping promises," and "truthfulness and honesty" each have specific political functions. People’s care strengthens popular legitimacy, keeping promises serves as a tool for diplomacy and war prevention, and truthfulness and honesty form the social capital and foundation of public trust in the government. By depicting the tragic fates of tyrannical, unwise, and faithless kings, Ferdowsi shows that these political immoralities directly lead to the loss of Khvarenah (divine glory), the erosion of legitimacy, public dissatisfaction and rebellion, and ultimately the collapse of the state. Therefore, Ferdowsi is not only an ethical theorist but also a teacher of politics, presenting a practical guide that introduces ethical values
as fundamental principles of governance and as essential conditions for achieving and maintaining legitimacy, stability, and the endurance of a government.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Shahnameh
  • Ferdowsi
  • political ethics
  • governance model
  • political thought
  • justice
  • wisdom
قرآن کریم.
اراضی جمکرانی، ن.ا.، شریفی، م.ر.، خیرخواه برزکی، س. (۱۳۹۹). تطبیق جدایی دین و سیاست از نگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی و سعدی شیرازی. مطالعات ادبیات تطبیقی، شماره ۵۶، صص. ۳۱۵-۳۳۶.
بشیری، م. (۱۳۹۰). بررسی و تحلیل آموزه‌های شاهنامه حکیم فردوسی. در: ی. موحدفرد (به کوشش)، مجموعه مقالات فردوسی‌پژوهی. (ج. ۱). نشر خانه کتاب، صص. 67-75.
خمینی، س.ر.ا. (۱۳۹۸). صحیفه امام. (چاپ پنجم؛ ج.1). تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
دهخدا، ع.ا. (1390). فرهنگ متوسط دهخدا. (ج.1). تهران: دانشگاه تهران.
رحیمی، س.ا.، دیانتی، م. (۱۴۰۱). نگاهی به اخلاق و سیاست در بخش اساطیری و حماسی شاهنامه فردوسی و ایلیاد و ادیسه. دستاوردهای نوین در مطالعات علوم انسانی، شماره ۵۱، صص. 44-56.
زارع، غ.ع.، زمردی، م. (۱۳۹۰). بررسی و تحلیل مبانی اخلاقی در وصایای شاهنامه فردوسی. در: اکبری، م. (به کوشش)، مجموعه مقالات فردوسی‌پژوهی. نشر خانه کتاب، صص. 213-238.
زحمتکش، م.، جعفری، ع. (۱۳۹۰). رابطۀ دین و سیاست در اسلام. سیاست خارجی، 25(۳)، صص. 783-757.
ستوده، غ.ر. (1374). نمیرم از این پس که من زنده‌ام. در: مجموعه مقالات کنگره جهانی بزرگداشت فردوسی (دی‌ماه 1369). تهران: دانشگاه تهران.
سیدباقری، س.ک. (1400). کارکردهای اخلاق سیاسی درنظام اسلامی با تأکید بر رویکرد تمدنی. مطالعات بنیادین تمدن نوین اسلامی، 4(2)، صص. 30-1.
عالم، ع.ا. (۱۴۰۱). بنیادهای علم سیاست. (چاپ سی‌و‌پنجم). تهران: نشر نی.
عبدالرزاق، ع. (1380). اسلام و مبانی قدرت. رضایی، ا. (مترجم). تهران: انتشارات قصیده‌سرا.
علوی مقدم، س.م. (۱۳۷۱). اخلاق در شاهنامه. کیهان اندیشه، شماره ۴۱.
فردوسی، ا. (۱۳۹۵). شاهنامه (براساس نسخه چاپ مسکو). تهران: انتشارات فرهنگ و قلم.
فولادی، م.، اورعی، ج. (۱۳۹۰). مبانی کشورداری و شهریاری در شاهنامه. در: اکبری، م. (به کوشش)، مجموعه مقالات فردوسی‌پژوهی. نشر خانه کتاب، صص. 357-377.
کسرایی، م. س. (۱۳۸۶). اندیشۀ سیاسی فردوسی. علوم سیاسی، 4(7)، صص. 213-234.
محبتی، م. (۱۳۹۰). اعتدال و عقلانیت فردوسی در شاهنامه. در: اکبری، م. (به کوشش)، مجموعه مقالات فردوسی‌پژوهی (ج. ۱). نشر خانه کتاب، ص. 189.
مظفّری، آ. (۱۳۸۷). چرایی نگاه متضاد به رابطه دین و سیاست نزد عبدالرزاق مصری و امام خمینی. مطالعات انقلاب اسلامی، ۴(۱۵)، صص. 105-138.
منتصب مجابی، م. (۱۳۸۳). تأثیر قرآن و احادیث در شاهنامه فردوسی. کرمانشاه: انتشارات طاق بستان.
واثق عباسی، ع.، غلامی، ن. (۱۳۹۰). داد و دهش در شاهنامه فردوسی. در: اکبری، م. (به کوشش)، مجموعه مقالات فردوسی‌پژوهی. (ج. ۱). نشر خانه کتاب، صص. 173-149.