ماهیّت زبان و رابطۀ آن با سیاست در اندیشۀ غزالی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشگاه علوم اسلامی شهید محلاتی، قم، ایران

2 گروه علوم سیاسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران

10.22081/psq.2025.71547.2980

چکیده

موضوع زبان به عنوان مسئله‌‌ای کانونی در اندیشۀ فلسفی و سیاسی قرن بیستم، با وجود برخورداری از ظرفیّت بحث در اندیشۀ برخی از متفکران مسلمان، چندان بررسی نشده است؛ در‌حالی‌‌که این موضوع در آثار ابوحامد محمد بن محمد غزالی باب‌های مفصّلی دارد. فقر مطالعۀ ماهیّت زبان و سیاست در منابع اسلامی می‌‌تواند ذخایر فکری مسلمانان را از اندیشیدن به مسائل روز علوم انسانی ناتوان نشان دهد؛ بر این اساس هدف اصلی پژوهش پیش‌‌رو توسعۀ دامنه پژوهش‌های زبان‌‌شناسانه در اندیشۀ متفکران مسلمان، با واکاوی ماهیّت زبان و رابطۀ آن با سیاست، در آرای ابوحامد غزالی است. غزالی به دانش‌‌های مختلفی همچون فقه، سیاست، اخلاق، منطق و تأویل پرداخته است و در همه آنها، «زبان» موضوع بسیار مهمی شمرده می‌شود. وانگهی خاستگاه اشعری‌‌گری غزالی و دیدگاهش دربارۀ عقل و نیز وابسته‌دانستن زبان به عقل و همچنین رویکرد اصلاح‌‌گرایانۀ ابوحامد و دغدغه‌‌های سیاسی- اجتماعی او، ماهیّت زبان و رابطۀ آن با سیاست را در تفکر او موضوعی مسئله‌‌مند می‌‌سازد. گرایش اشعری‌‌گری و تمایلات ضدّ فلسفی غزالی و به‌‌تبع آن نگاه ثانویۀ او به عقل، این پرسش‌ها را مطرح می‌‌سازد که آیا زبان در اندیشۀ غزالی که آن را متکی به عقل می‌‌داند، مقامی تعیین‌کننده دارد یا ابزاری منفعل است؟ توجه جدّی غزالی به سیاست و اتکای اندیشۀ سیاسی او بر بیان و گفتار چه تأثیری بر جایگاه زبان خواهد داشت؟ در این مقاله نخست فرض گرفته‌ایم که «گرایش ضدّ فلسفی غزالی، جایگاه عقل را نزد وی تنزّل داده و به‌‌تبع آن زبان در اندیشۀ ابوحامد ابزاری خطابی بیش نخواهد بود». آن‌گاه به منظور بررسی این فرضیه، با رویکرد تفسیری متن‌محور و بررسی عمیق در آثار غزالی و نیز با توجّه به زمینه و زمانۀ متفکر- به روش اسنادی و کتابخانه‌‌ای-، نخست به صورت‌‌بندی ماهیّت زبان، عقل و سیاست در اندیشۀ غزالی پرداخته‌ایم و سپس با توجّه به تعریف سیاست از دیدگاه وی، به ضرورت تصحیح فرض اولیه رسیده‌ایم. نتیجه اینکه وابستگی متقابل حیات زبان و سیاست در اندیشۀ غزالی سبب می‌‌شود با وجود تنزّل مقام عقل نظری نزد او، تفکّر و خردورزی در غزالی حیاتی دوباره یابد. طرد فلسفه در آرای غزالی، به‌معنای ستیز او با عقل نیست و وجوه اجتماعی، هدایتی و اصلاح‌گرایانه زبان نزد او، هرچند بعید می‌‌نماید که به احیای عقل نظری بینجامد، در‌مجموع خردورزی و تفکر را پاس می‌دارد و این «زبان اجتماعی» اجازه نمی‌‌دهد عدول غزالی از عقل نظری، به منفعل‌شدن تفکر منجر گردد. پیوند اخلاق و سیاست در اندیشۀ غزالی نیز این نتیجه را تقویّت می‌‌کند. غزالی اصلاح اخلاقی جامعه را نه با خلوت‌گزینی، بلکه با تأکید بر امر به معروف و نهی از منکر پی می‌گیرد و این امر بیانگر د‌رهم‌تنیدگی اخلاق و سیاست است؛ یعنی تا جامعه و سیاست نباشد، اخلاق بروز نمی‌‌یابد و جامعه و سیاستِ بی‌‌بهره از اخلاق نیز راه به انحطاط می‌‌برد. ظهور و هویت‌یافتن اخلاق، اما به‌واسطۀ «زبان» است؛ یعنی ارشاد، مناظره و امر به معروف و نهی از منکر، همگی بر فرض شرافت «صناعتِ سیاست» و نقش اساسی آن در هدایت جامعه استوارند؛ بنابراین سیاست، ظهور و بروز زبان و گفتگوی اخلاقی را ممکن می‌‌سازد و این نوع زبان به برانگیختن تفکر راه می‌‌برد. نتیجه نهایی اینکه دغدغه‌مندی غزالی برای اصلاح جامعه و به‌تبع توجّه به کارکردهای اجتماعی و سیاسی زبان، به رابطۀ تداولی میان اخلاق، تفکر و زبان می‌‌انجامد و هم‌‌زمان امکان ظهور سیاست متأملانه را نیز فراهم می‌‌سازد که تربیت و اصلاح جامعه را مد نظر دارد. ساحت‌های اجتماعی و سیاسی زبان، یعنی انذار، مناظره و امر به ‌معروف و نهی از منکر، در دیدگاه غزالی ماهیّتی کاملاً دینی داشته و در خدمت ترویج عقاید و اصلاح جامعه است؛ اما در مجموع زبان غزالی در این ساحت‌ها مسالمت‌جویانه– در مقابل زبان تند و تحقیرآمیز او در تهافت الفلاسفه- و همدلانه با «دیگری» بوده است؛ به‌‌ویژه رویکرد استدلالی غزالی در این مباحث محوریّت دارد و بر فرض برخورداری فرد از عقل و فهم مبتنی است و این همان برانگختگی تفکر با ورود به مباحث اجتماعی و سیاسی است. طرح موضوع تربیت و بهره‌‌‌گرفتن از زبان مجهّز به اخلاق و تفکر جهت اصلاح جامعه با اعتقاد به جبرگرایی سازگار نیست و همه این اتفاق‌ها، برخاسته از نگرش و دغدغه‌‌های سیاسی و اجتماعی یک متفکر است و در‌مجموع سیاست مورد نظر ابوحامد غزالی که بر یک زبان اخلاقی و تربیتی مبتنی است، به شکوفایی تفکر، تلطیف جبرگرایی، مواجهۀ اخلاقی میان افراد جامعه، تعادل و هماهنگی در جامعه و به‌‌تبع آن تحکیم انسجام اجتماعی راه می‌‌برد.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

The Nature of Language and Its Relation with Politics in al-Ghazali’s Thought

نویسندگان [English]

  • Hamzeh Alemi Cheraghali 1
  • Seyyed Ayub Hosseini Vardanjani 2
1 Shahid Mahallati University of Islamic Sciences, Qom, Iran
2 Political Science, Payam-e Noor University, Tehran, Iran
چکیده [English]

The issue of language, as a central topic in 20th-century philosophical and political thought, has not been thoroughly explored, despite its potential for discussion in the ideas of some Muslim thinkers. However, this topic is extensively addressed in the works of
Abu Hamid Muhammad ibn Muhammad al-Ghazali. The lack of study on the nature of language and its relation to politics in Islamic sources may suggest a deficiency in Muslim intellectual engagement with contemporary human sciences. Therefore, the main objective of this research is to expand the scope of linguistic studies in the thought of Muslim thinkers by examining the nature of language and its relationship with politics in the
views of Abu Hamid al-Ghazali. Al-Ghazali engaged with various disciplines such as jurisprudence, politics, ethics, logic, and exegesis, and in all of these, "language" is a significant subject. Furthermore, al-Ghazali’s Ash'arite background and his views on reason, along with his belief in the dependence of language on reason, as well as his reformist approach and political-social concerns, make the nature of language and its connection to politics a problematic issue in his thought. Al-Ghazali’s Ash'ari leanings and his anti-philosophical tendencies, which in turn lead to his secondary view of reason, raise questions about whether language in al-Ghazali’s thought, which considers it dependent on reason, holds a defining position or is merely a passive tool. What impact does al-Ghazali’s serious attention to politics and his reliance on expression and discourse in political thought have on the role of language? In this article, we initially hypothesize that al-Ghazali's
anti-philosophical tendencies have diminished the role of reason in his thought, and consequently, language in his philosophy will be merely a rhetorical tool. To examine this hypothesis, we employ a text-centered interpretive approach and a deep analysis of
al-Ghazali's works, considering the context and time in which he lived, using documentary and library-based methods. First, we explore the conceptualization of the nature of language, reason, and politics in al-Ghazali’s thought, and then, based on his definition of politics, we reach the conclusion that the initial hypothesis needs to be revised. The result is that the interdependent relationship between language and politics in al-Ghazali's thought leads to the revival of thinking and reasoning, despite the diminished position of theoretical reason in his philosophy. Al-Ghazali's rejection of philosophy does not signify a rejection of reason. The social, guiding, and reformative aspects of language in his thought, while unlikely to revive theoretical reason, nonetheless preserve reasoning and thought in total. This "social language" prevents al-Ghazali’s deviation from theoretical reason from resulting in the passivity of thought. The connection between ethics and politics in al-Ghazali's thought further reinforces this conclusion. Al-Ghazali sought to reform society not through retreat into solitude, but by emphasizing the principles of enjoining good and forbidding wrong, which illustrates the interconnectedness of ethics and politics. In other words, ethics cannot manifest without society and politics, and society and politics devoid of ethics lead to decadence. The emergence and realization of ethics, however, occur through "language"—that is, guidance, debate, and enjoining good and forbidding wrong, all based on the assumption of the dignity of the "art of politics" and its essential role in guiding society. Therefore, politics makes possible the expression and manifestation of ethical language and discourse, which, in turn, stimulates thought. The final conclusion is that al-Ghazali's concern with societal reform, and consequently his attention to the social and political functions of language, leads to an iterative relationship between ethics, thought, and language. This also allows for the emergence of reflective politics aimed at educating and reforming society. Al-Ghazali’s view of the social and political realms of language—such as warning, debate, and enjoining good and forbidding wrong—has a distinctly religious character, serving the promotion of beliefs and societal reform. However, in these contexts, al-Ghazali’s language is conciliatory—contrasting with the harsh and disdainful tone found in his Tahāfut al-Falāsifa—and empathetic toward the "Other." His argumentative approach, particularly in these central discussions, is based on the assumption that the individual possesses reason and understanding. This reflects the intellectual stimulation that arises when engaging with social and political issues. The concept of education and the use of language equipped with ethics and thought for societal reform is incompatible with a belief in determinism. All of these events stem from the political and social concerns of the thinker. Ultimately, al-Ghazali’s politics, based on an ethical and educational language, fosters the flourishing of thought, softens determinism, facilitates moral interaction among individuals in society, and promotes balance and harmony, thus strengthening social cohesion.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Al-Ghazali
  • language
  • theoretical reason
  • politics
  • determinism
قرآن کریم.
نهج‌‌البلاغه.
آرنت، ه. (1392). وضع بشر. م. علیا (مترجم). تهران: ققنوس.
ابراهیمی دینانی، غ.ح. (1370). منطق و معرفت در نظر غزالی. تهران: امیرکبیر.
ادگار، ا. (۱۳۹۶). مفاهیم کلیدی در اندیشۀ هابرماس. م.ر. غلامی (مترجم). تهران: انتشارات دنیای اقتصاد.
اعوانی، غ.ر. (1402). فروغ حکمت، نقد و بررسی سیر تفکر غرب از دیدگاه حکمت اسلامی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
افلاطون (1380). دوره آثار. (ج.2). م.ح. لطفی و ر. کاویانی (مترجم). تهران: خوارزمی.
امید، م. (1394). رویکرد فلسفی به زبان؛ گرایش‌‌ها و شاخه‌‌ها. در: در باب زبان (2)؛ مجموعه مقالات فلسفی، تحلیلی، انتقادی، ادبی، م. امید (به اهتمام). تبریز: درویش.
بصیری، م.ص.، حسینی بی‌‌بی‌حیاتی، س. (1395). آفات زبان از نظر لفظ و معنا در مثنوی مولوی و احیاء علوم‌‌الدین غزالی. نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی، 8(14)، صص. 72-92.
توکلی‌‌پور، م. (1396). بررسی تطبیقی دیدگا‌‌ه‌‌های غزالی و علامه طباطبایی در باب زبان دین. رساله دکتری. دانشگاه پیام نور.
جدیدیان، ا. (1401). رویکرد فلسفی غزالی پیرامون ادراک و نظریۀ تأویل. پژوهش‌‌های معرفت‌‌شناختی، 11(23)، صص. 137-156.
راس، و. د. (1377)، ارسطو، م. قوام صفری (مترجم)، تهران: فکر روز.
رحیمیان، س. (1388). تأویل و قانون آن از دیدگاه غزالی. جاویدان خرد، شماره 2، صص. 25-42.
زرگر، ن. (1398). بررسی ماهیّت زبان در فلسفه زبان فارابی. فلسفه، 47(1)، صص. 121-140.
صلابی، ع.م. (1387). امام غزالی مجدد سدۀ پنجم، زندگی، آثار و افکار او. س. آیینه‌‌پور (مترجم). سنندج: انتشارات کردستان.
غزالی، ا. (1380)، کیمیای سعادت، ربع مهلکات و ربع منجیات. (ج. 2). م. دانش‌پژوه (مصحح). تهران: انتشارات اهل قلم.
غزالی، م. (1359). احیاء علوم‌الدین نیمه دوم از ربع عادات. م.م. خوارزمی (مترجم)؛ ح. خدیوجم (به‌‌کوشش). تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
غزالی، م. (1351). احیاء علوم‌الدین. مؤیدالدین م. خوارزمی (مترجم)؛ ح. خدیوجم (به‌‌کوشش). تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
غزالی، م. (1352). احیاء علوم‌الدین، ربع مهلکات. م.م. خوارزمی (مترجم)؛ ح. خدیوجم (به‌‌کوشش). تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
غزالی، م. (1359ق). قانون التأویل. م. کوثری (محقق). بی‌‌جا: مطبعة‌الانوار.
غزالی، م. (1362). شک و شناخت (المنقذ من الضلال). ص. آیینه‌‌وند (مترجم). تهران: امیرکبیر.
غزالی، م. (1363). مکاتیب فارسی غزالی. ع. اقبال (تصحیح و اهتمام). تهران: کتابخانه طهوری.
غزالی، م. (1364). مشکاة الأنوار. ص. آیینه‌‌وند (مترجم). تهران: امیرکبیر.
غزالی، م. (1374). میزان العمل (ترازوی کردار). س. دنیا (مصحح)؛ ع.ا. کسمایی (مترجم). تهران: سروش.
غزالی، م. (1381ق). فیصل التفرقه بین الاسلام و الزندقه. س. دنیا (محقق). دار الحیاء الکتب العربیّه.
غزالی، م. (1382). تهافت الفلاسفه یا تناقض‌‌گویی فیلسوفان. ع.ا. حلبی (مترجم). تهران: جامی.
غزالی، م. (1388). چنین گفت غزالی. ز. ویسی (مترجم). تهران: نگاه معاصر.
غزالی، م. (1405ق). قواعد العقائد. م. محمدعلی (تحقیق و تعلیق). بیروت: عالم الکتب.
غزالی، م. (1978). معیار العلم فی فنّ المنطق. بیروت: دار الاندلس.
غزالی، م. (بی‌‌تا «ب»). المستصفی من علم الاصول، (ج.1). ا. زکی حمّاد (ضبطه). ریاض: دارالمیمان للنشر والتوزیع والشرکة العالمیه النشر والترجمه والتدریب.
غزالی، م. (بی‌‌تا، «الف»). احیاء علوم‌‌الدین. ع. عراقی (محقق)؛ م.خ. حسین (با مقدمه). دار الکتاب العربی.
فاخوری، ح.، جر، خ. (1386). تاریخ فلسفه در جهان اسلام. ع. آیتی (مترجم). تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
فارابی، م. (1381). احصاء العلوم. ح. خدیوجم (مترجم). تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
قادری، ح. (1370). اندیشۀ سیاسی غزالی. تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین‌‌المللی.
قادری، ح. (1380). اندیشه‌‌های سیاسی در اسلام و ایران. تهران: انتشارات سمت.
لائوست، ه. (۱۳۵۴). سیاست و غزالی. م. مظفری (مترجم). تهران: انتشارات خواجه، ج 1-2.
لمبتون، آ. و همکاران (1394). اندیشۀ سیاسی غزالی. م.ر مرادی طادی (مترجم). تهران: ایرانا رسانه.
نصر، س. ح. (1389). غزالی؛ حکیم معاند فلسفه. در: م. کرمی. غزالی‌شناسی، تهران: حکمت.
واعظ، ب. (1392). تأویل‌‌گرایی در اندیشۀ مولوی و غزالی. حکمت و فلسفه، 9(34)، صص. 103-124.
هایدگر، م. (1389). هستی و زمان، ع. رشیدیان (مترجم)، تهران: نشر نی.