تردیدى نیست که محور اساسى اندیشه و حرکت سیاسى امام خمینى به واسطه مرجعیّت دینى، بر مبناى اسلام و عمل به تکلیف شرعى(54) بوده است. بنابراین، نوع حاکمیت سیاسى را باید در تفسیر ایشان از رابطه شریعت و سیاست جستوجو نمود.
از طرف دیگر، به اعتراف اکثریت قریب به اتفاق اندیشمندان و صاحب نظران، امام خمینى تنها مرجع دینى است که بیشترین بها را به مردم و رأى مردم و مشارکت آنها در سرنوشت سیاسىشان، داده است. این اندیشه مردم گرایى امام را مىتوان هم در بینش عرفانى، مشى عمل سیاسى و در بحثهاى انسانشناسى و هم در شیوه حکومتى ایشان ردیابى نمود.
امّا آنچه براى ما مهم بود، شیوه ترکیب تکلیف الهى با اختیار و نقش مردمى مىباشد. امام راحل به عنوان مهمترین شخصیت الهى ـ سیاسى، آنچنان اراده مردم را با انقلاب درآمیخت که هیچ فرازى از انقلاب اسلامى و حکومت جمهورى را منهاى اراده مردم سازگار و مؤر ندانست؛ امّا در عین حال، اصالت و مشروعیت همه امور را به ضوابط دینى مقیّد نموده است. از دیدگاه امام خمینى(ره): خداوند حاکمیت مطلق انسان و جهان را بر عهده دارد و همو، این حاکمیت را به واسطه قاعده لطف و حکمت، از طریق مقررات و احکام الهى به انسان واگذار نموده است و حکومت که شعبهاى از ولایت عام و مطلقه رسول ا...استدرزمان غیبت با همان اختیارات حکومتى، به ولى فقیه مىرسد.