پرسشى بى پروا: آیا ممکن است آرمان مردم گرایانه سکولاریسم، اعتقادى به ظاهر بدیهى باشد که کثرت گرایى آزاداندیشانه دموکراسى را آن گونه که اکنون تجربهاش مى کنیم، تهدید کند؟ پاسخى احتمالى: این شک به سکولاریسم را به یارى این واقعیت مى توان توجیه کرد که اغلب سکولاریستها، سکولاریسم را بدون تفکر تقدیس مى کنند. شعار «بى سکولاریسم، دموکراسى ناممکن» از نظرشان شعارى مقدس
است. سکولاریستها گمان مىکنند در طول چند نسل گذشته، اوهام دینى به تدریج از میان رفتهاند و این باعث بسى خوشبختى است؛ چرا که جداسازى احساسات دینى از حوزه هایى چون: حقوق، حکومت، سیاست حزبى، و آموزش و پرورش ـ جدایى کلیسا از دولت ـ مردم را از تعصبات نامعقول رها نیده و موجب ارتقاى تحمل و بردبارى روشنفکرانه مى شود، که این خود، جزء تفکیک ناپذیر دموکراسى کثرت گرا است. به علاوه، سکولاریستها مى پندارند خلاء ناشى از رخت بربستن خدا از زمین را مىتوان با اعتقاد به اینکه جدایى کلیسا از دولت و تحدید باورهاى دینى به محیط هاى خصوصى جایگزینى براى خدایند، پرکرد. جست و جوى نوین براى معناى فردى و رستگارى را مىتوان در قالب «دین ناپیدا»ى «بیان خود» و «تحقق خود» ریخت (توماس لوکمن). سکولاریستها مىگویند تمایلات دین زدایانه [secularsing]در واقع به تدریج جزء مسلمات زندگى نوین شده و مردم را قادر مىسازد تا بتوانند در هر کجا زندگىاى کم تعصبتر و عاقلانهتر را پى ریزى کنند. همچنین، این گرایشهاى دین زدایانه، مردم را یارى مىدهد تا با دنیاى عارى از دیندارى سازگار گردند و به آنها اطمینان مى دهد که مىتوانند در رویارویى با تجربیات زمینى، آزادانه زندگى کنند.