فرهنگ سیاسى ایرانیان به دلیل تغذیه از منابع مختلف که گاه در تعارض با یکدیگرند، بررسى هاى فرهنگى در باره رفتار سیاسى را دچار مشکل ساخته است. در عین حال، این واقعیت که ایرانیان نسبت به حاکم و حکومت مشروع و روابط جامعه اسلامى با بیگانگان، چگونه مى اندیشند، منجر به ظهور دانش سیاسى آنان مىگردد و ریشه طرح این پرسشها و منابع پاسخ به آنها را باید در فرهنگ سیاسى جست و جو کرد.
در میان آنچه که در باره فرهنگ سیاسى ایرانیان سخن رانده شد، دو عنصر، بیشترین نقش را در سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران ایفا نمودند. یکى، ارزشها و سنتهاى دینى با تکیه بر اندیشه شیعى و دیگرى فرهنگ سیاسى تابعیت.
درباره نقش تعیین کننده ارزشهاى شیعى در سیاست خارجى، به روشنى در منابع رسمى و نیز در محافل آکادمیک، سخن به میان آمده است. گاهى چنان بى پروا این
ارزشها را براى جهانیان عرضه داشتهایم که آنان را دچار سوء ظن ساخته و البته تبلیغات توهمآمیز غربىها نیز آن را تشدید ساخته است. حال آن که در دورههاى بعد، با تمسک به مفهوم «مصلحت» و «وسع» که در شریعت اسلام آمده است، بسیارى از موارد تزاحم میان اصول سیاست خارجى و وظایف دولت اسلامى حل گردید.
امّا عنصر تابعیت در فرهنگ سیاسى ایرانیان، منشأ بسیارى از تحرکات سیاسى آنان است. اگرچه برخى نگرشها و ایدئولوژىهاى افراد به عنوان واسطى متغیر در شکل گیرى ذهنیت مردم نسبت به نوع رابطه با بیگانگان است و از طرق مختلف برفرآیند تصمیم گیرى تأثیر مى گذارد؛ امّا به نظر مى رسد که در تصمیمات سیاست خارجى، نقش اصلى را رهبران ایفا نموده و بیشتر، آنان به این موضوع علاقه مند مى باشند. افراد جامعه نیز به موضوعات مورد توجه نخبگان سیاسى علاقه نشان داده و از خود واکنش نشان مى دهند. البته اعتماد و گرایش مردم مسلمان به رهبران دینى، عامل قدرتمندى براى این واکنش است.
البته دو نکته را نمى توان از نظر دور داشت؛ اوّل، بر جسته کردن تأثیر فرهنگ سیاسى تابعیت، که بنابر تجربه تاریخى، در دورههاى طولانى تاریخ ایران قابل بازیابى است، به معناى نادیده انگاشتن تأثیر سایر مؤلفههاى فرهنگى سیاسى در سیاست خارجى نمىباشد. دوم، در برهههاى کوتاهى از تاریخ معاصر مانند: دوران نهضت مشروطیت، فضاى باز سیاسى دهه 20 و مبارزات نهضت ملى، سالهاى بین 1339 تا 1341 و سرانجام آغاز دوران توفنده انقلاب، مردم ایران مشارکت فعال سیاسى را تجربه کردند. هرچند پیروزى انقلاب اسلامى به شکل گیرى یک فرهنگ تألیفى و به عبارت دیگر، فرهنگ سیاسى تبعى / مشارکتى یارى رساند؛ امّا وجه مشارکتى آن، تأثیر کمترى بر سیاستگذارى خارجى داشته است و اغلب مردم، درباره اهداف سیاست خارجى، براساس خواست نخبگان از خود واکنش نشان مى دهند. به طور کلى مى توان گفت که مشارکت سیاسى در جمهورى اسلامى ایران، از مشارکت مبتنى بر «بسیج تودهاى» آغاز شده است و در شرایط کنونى، شکل این نوع مشارکت در حال دگرگونى است. در طى
زمانى که مردم بر اساس مدل«بسیج تودهاى» از خود تحرک نشان مىدادند، فرهنگ سیاسى تبعى در بین آنان غلبه داشته و به تدریج جنبه «مدنى» و «فعالانه» به خود مىگیرد. جامعه ایرانى در سالهاى اخیر شاهد تجربه تازهاى از شکل گیرى فرهنگ سیاسى مشارکتى بوده است.