موضوع سخن درباره امنیت ملى ایران و تهدیدات امریکاست. امروزه بین امنیت ملى و امنیت عمومى و حتى امنیت جهانى تفکیک قائل نمىشوند، بلکه به طور کلى از امنیت صحبت مىشود. امنیت به یک مفهوم و پدیده سیالى تبدیل شده که اگر در سطح داخل یک کشور به هم بخورد مىتواند شرایط بین المللى را هم تحت تأثیر قرار دهد وبالعکس. در این جا این بحث مطرح است که آیا امنیت ملى یک کشور در داخل آن کشور و توسط کارگزاران ومردم آن کشور تعریف مىشود یا در خارج از مرزها وتوسط ساختار حاکم بر نظام بین الملل. به عبارت فنىتر، سیاست خارجى یک کشور، که امنیت ملى هم بخشى از آن است، متغیر وابسته سیاستهاى داخلى آن کشور است یا متغیر وابسته ساختار حاکم بر نظام بین الملل؟
قبل از انقلاب، حاکمان ایران جواب این سؤال را به این شکل داده بودند که سیاست خارجى ایران وبه تبع امنیت ملى ایران متغیر وابسته ساختار نظام بینالملل است. و نیروهاى داخل کشور نقشى غیر از پذیرش آن ندارند. در این مقطع، ساختار حاکم بر نظام بینالملل به سرکردگى امریکا و شوروى دو قطبى بود. این دو کشور ساختار ساز بودند ودیگر کشورها را بین خود تقسیم کرده بودند؛ بنابراین سیاست خارجى کشورها به این ساختار نظام بین الملل وابسته مىشد: یک سرى وابسته به بلوک شرق، ویک سرى هم وابسته به بلوک غرب، که ایران در بلوک غرب قرار داشت.