به طور کلى، مىتوان گفت حضرت امام قدرت را ذاتا خیر و کمال مىداند و قدرت سیاسى را، هم به لحاظ منشأ و خاستگاه و هم به لحاظ غایاتى که تحقق آنها در گرو وجود قدرت است، ضرورتى همیشگى مىداند. مهمترین این غایتها تهذیب نفوس و تأمین سعادت انسانهاست؛ اما در عمل، همواره انسانهاى غیر مهذب در رأس حکومتها قرار گرفتهاند که منشأ گسترش فساد در کل ساختار سیاسى و در مرحله بعدى در کل جامعه بودهاند.
در اینجا این پرسش همیشگى مطرح مىگردد که: «چه کسى باید حکومت بکند؟» اگر قدرت خیر است و اگر منشأ فساد در حکومت و جامعه اشخاص غیر مهذب هستند، تنها راه حل آن است که اشخاص مهذب در رأس حکومت قرار گیرند. حاکمان حقیقى در مرحله اول انبیا و ائمه معصومین (ع) و در زمان غیبت، فقهاى عادل هستند که با استمداد از نیروهاى درونى خویش، قدرت سیاسى را در بستر حقیقى آن به جریان مىاندازند.