براى درک مفهوم سیاست و فراتر از آن، کلیه مفاهیم اجتماعى و سیاسى از دیدگاه اخوان الصفا، اهتمام زیادى تا کنون از طرف پژوهشگران و اندیشمندان انجام نگرفته است. علّت اساسى این عدم اهتمام را باید در دیدگاههایى جست و جو کرد که در خصوص شکل گیرى این گروه پدید آمده است. اساسا دو نظریه پیرامون اخوان الصفا وجود دارد. گروهى، آنان را داراى آرا و هدف سیاسى دانسته و گروهى، آنان را جماعت دینى قلمداد نموده که به دنبال تهذیب نفوس پیروان خویش و تعلیم و تربیت آنان بود. و یا حداقل، قبل از اینکه گروه سیاسى باشند، گروه دینىاى بودند که به دنبال اغراض دینى صرف بودهاند.(1) دسته اول قائلند که اخوان الصفا فقط تدوینگر فلسفه نبوده؛ بلکه دارى فکر سیاسى و نظریات انقلابى نیز بودهاند و براى تحقّق اندیشههاى سیاسى خود، اعتقاد داشتند که اوّل باید نظام عقلى موجود دچار تحوّل شود تا زمینه براى عمل سیاسى فراهم گردد. سابقه فکرى این روش، در اندیشههاى یونانى است که بین نظام اجتماعى و عقلى ارتباط قائل مىشدند. صرف نظر از نگرشهاى متفاوت پیرامون گروه اخوان و علت و هدف شکل گیرى آنان، این مسأله را باید یادآور شد که مهمترین تحقیقات و پژوهشهایى که پیرامون آرا این گروه انجام گرفته است، از موضعى غیر تخصصى و خارج از قلمرو مباحث فلسفه و اندیشه سیاسى بوده است. عامل دیگر، ویژگى طرح مباحث سیاست در رسائل اخوان الصفا است که به گونهاى پراکنده در لابلاى رسائل و بیشتر به صورت رمز و کنایه بیان شده است که نوعى تشتّت نظر را درباره آراى سیاسى آنان به وجود مىآورد. لازمه وحدت نظر در آراى اخوان الصفا، مطالعه جزء به جزء رسائل آنان است که این نوشته نیز با این ویژگى انجام گرفته است.